Document Type : Research Article
Authors
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه
علوم جنایی[1] به علومی اطلاق میگردد، که موضوع اصلی آنها جرم میباشد، اگرچه در علوم جنایی بهطور کلی چند موضوع مانند جرم، مجرم، بزهدیده و محیط از جهات مختلف مورد بررسی قرار میگیرند. لکن تمرکز اصلی در این علوم بر روی پدیدۀ جرم و بزه میباشد. در این حوزه دانشمندان تقسیمبندیهای مختلفی را ارائه کردهاند، امّا در یک تقسیمبندی جامع، علوم جنایی به چهار دستۀ کلی علوم جنایی حقوقی، علوم جنایی تجربی، فلسفه کیفری و سیاست جنایی تقسیم میشود. علوم جنایی حقوقی[2] شامل رشتههایی میشود، که بایدها[3] را مشخص میسازند، مانند حقوق جزای عمومی، حقوق جزای اختصاصی، آیین دادرسی کیفری، حقوق جزای بینالملل. در مقابل، در علوم جنایی تجربی[4] علومی از قبیل جرمشناسی، کیفرشناسی و جامعهشناسی کیفری مطرح میگردد. یکی از مهمترین تفاوتهای بین علوم جنایی تجربی و علوم جنایی حقوقی در رویکرد این علوم به بزه و بزهکار است. در علوم جنایی حقوقی رویکردی غیرشخصی و عینی اعمال میگردد، در حالی که در علوم جنایی تجربی رویکردی شخصی به جرم و مجرم اتخاذ میشود. دستة دیگر از علوم جنایی فلسفه کیفری میباشد، که مباحث مطروحه در آن مربوط به تاریخ و پیدایش کیفر، نظامها و عدالت کیفری[5] میباشد. دستة آخر از علوم جنایی که از اهمیت خاص و ویژهای برخوردار است، سیاست جنایی[6] میباشد.
در سیاست جنایی به ابزارها و اهدافی که مدیران و تصمیمگیران جامعه، بدنة غیررسمی(جامعۀ مدنی) و حوزة عمومی علیه فعل یاترک فعل ناقض قانون به کار میگیرند، پرداخته میشود. از مهمترین و اساسیترین مسائلی که در این زمینه مطرح میشود این است، که این ابزارها در هر کشوری متفاوت است. لذا باید به دلایل این تفاوت و انگیزه انتخاب این رویکرد از سوی مدیران و مسئولان سیاست جنایی توجه شود، تا با دریافت و شناخت رویکرد مفید و آثار مثبت مرتبط با آن به تئوریزه و سپس کاربردی کردن آن در جوامع فعلی بپردازیم.
در این نوشتار، نخست به تعریف سیاست جنایی و ایدئولوژیهای حاکم بر آن خواهیم پرداخت و در ادامه به تعریف جنبشهای سرکوبگر و عوامل تمرکز کشورها بر این جنبشها اشاره خواهیم کرد و سپس به تأثیر اجرای طرح ارتقاء امنیت اجتماعی در کاهش میزان نرخ جرائم[7] خواهیم پرداخت. در عین حال با اشارهای به سیاست جنایی اسلام و تبیین مدل خاص آن، ارتباط و نسبت آن با ایدئولوژیهای رایج در سیاست جنایی بررسی خواهد شد.
ریشه و اساس سیاست جنایی را در هر کشوری میبایست در چرخة جنایی آن کشور جستوجو کرد، بهاین شرح که چرخة جنایی در همة جوامع بشری از دیرباز تاکنون از سه مرحله تشکیل شده است؛ مرحله اول وضع قوانین و مقررات میباشد، که جامعه و مدیران و تصمیمگیران آن با ارزشگذاری برخی اعمال و برداشتن ارزش از برخی اعمال دیگر، روی به تبیین جرائم میآورند و فعل وترک فعلی را که افراد جامعه میبایست از آن اجتناب کنند، مشخص میسازند.(ارزشگذاری تقنینی و کیفری). در مرحلة بعد عدهای از افراد جامعه با نقض قوانین مطروحه در مرحلة اول و تعدی به ارزشهای مورد قبول جامعه گام بلندی را در ارتکاب عمل مجرمانه بر میدارند و مرتکب جرم کیفری میشوند.(نجفی ابرندآبادی، 1375، ص 8) وضعیت این افراد را باید در مرحلة آخر یعنی واکنش جامعه[8] علیه فعل یا ترک فعل ناقض قانون بررسی کرد، که این واکنش در قالب تدابیر پیشگیرنده و تدابیر سرکوبنده قابل بررسی میباشد. پیشگیری از بزهکاری یعنی مبارزه با عوامل تکوّن آن، که میتوان آن را با ابزارهای متعدد قانونی به ثمر رساند. این ابزارها عبارتند از، تدابیر عمومی پیشگیری اجتماعی، اقدامات تأمینی و تنظیم فهرستی از جرایم و مجازاتها و آگاهی رسانیدن به افراد جامعه. در مقابل تدابیر سرکوبنده هنگامی به کار میرود، که جلوگیری از عمل ضداجتماعی میسر نباشد، که در آن صورت، کیفری که در قانون پیشبینی شده با مراعات تشریفات دادرسی صادر و طبق قواعد اجرایی به محکومعلیه تحمیل میشود.(اردبیلی، 1382، صص36-38) بنابراین لازمة اینکه مدیران و تصمیمگیران سیاست جنایی بتوانند رویکرد خود را برای برخورد با فعل یاترک فعل ناقص قانون تنظیم و مشخص کنند آن است، که آن عمل چرخة جنایی را گذرانده باشد. لذا نکتۀ اساسی و قابل تأمل، مرحلة آخر یعنی مرحلة واکنش جامعه علیه فعل یا ترک فعل ناقض قانون میباشد، زیرا این واکنش در هر جامعه و دورهای متفاوت بوده است و هر یک از مدیران و تصمیمگیران، سیاست خاص و معینی را اتخاذ کردهاند. به عنوان نمونه در دورهای با هرگونه فعل یا ترک فعل مجرمانه به شدت برخورد میکردند و در دورهای دیگر به اصلاح و درمان مجرم و طریقة پذیرش وی از سوی افراد جامعه پرداختهاند. بحث علمی پیرامون این سیاست و ابزارها و اهداف، مربوط به حوزة سیاست جنایی میباشد.
سیاست جنایی اولین بار توسط آقای آنسلم فون فوئرباخ[9] در کتاب حقوق کیفریاش در سال 1803 مطرح شد. وی سیاست جنایی را بهاین شرح تعریف کرد: «مجموعه شیوههای سرکوبگرانهای که دولت با استفاده از آن علیه جرم واکنش میدهد».(نجفی آبادی، 1375، ص9) با توجه به تعریف فون فوئر باخ به نظر میرسد؛ اولاً وی عمدتاً وسائل قهرآمیز و تبلیغی را ابزار سیاست جنایی میدانسته(پیشگیری کیفری) و قائل به پیشگیری[10] غیرکیفری نبوده است و ثانیاً وی تنها، کارکرد شیوههای سرکوبگرانه را برای پیشگیری از جرم مؤثر میدانسته است و به بحث انحراف اجتماعی توجهی نداشته است و ثالثاً مجری سیاست جنایی را تنها دولت(جنبه رسمی و عمومی) دانسته و بحثی از جامعه مدنی و نقش آن در جلوگیری از ارتکاب جرم و بزه نکرده است. در همین راستا در سال 1890 آقای فون لیست[11] در کتاب «مفصّل حقوق کیفری آلمان» سیاست جنایی را اینگونه تعریف میکند: «مجموعه اصولی که دولت و جامعه به وسیلة آنها مبارزه علیه بزه را سامان میبخشد». که این تعریف نیز با تغییر اندک همان مشیِ تعریف جناب فوئر باخ را دنبال کرده است. حدود نیم قرن بعد در سال 1938 دندی یو دو وابر[12] در کتاب «سیاست جنایی دولتهای اقتدارگرا -اوتوریتر»[13] به تعریف سیاست جنایی پرداخت و چنین بیان کرد: «سیاست جنایی تکنیکی میباشد، که موضوع آن یافتن طریقی برای مقابله با جرم است». با اندکی تأمل در این تعریف میتوان فهمید که وی نیز همان نظر فون فوئر باخ را ملاک تعریف خود از سیاست جنایی قرار داده است.(Donnediude vabres ,1938) تا این زمان اندیشۀ حاکم بر تعاریف و مفاهیم علوم جنایی با مدنظر قرار دادن مکتب اصالت جامعه بود، تا اینکه بعد از جنگ جهانی دوم مکتب اصالت فرد ظهور و بروز یافت و نظریات و تعاریف علوم جنایی نیز به تبع به این سمت متمایل گردید و بحثهایی از قبیل؛ اهمیت به مجرم به عنوان عنصری از جامعه و بازپذیری وی، نقش جامعه در انحراف و انحطاط فرد و ارتکاب عمل مجرمانه مورد توجه قرار گرفت. در این اثناء تعاریف علماء و دانشمندان حقوق از سیاست جنایی نیز به این سمت متمایل گردید، تا اینکه در سال 1975 آقای آنسل تعریف و معیار جدیدی را در این زمینه ارائه کرد و در آن علاوه بر جرم به انحراف که یک مفهوم اجتماعی است، نیز توجه نمود و همینطور علاوه بر سرکوب به پیشگیری از جرم نیز پرداخت.
در سال 1983 خانم دلماس مارتی[14] در کتاب «مدلها و جنبشهای سیاست جنایی»[15] سیاست جایی را «مجموعه روشهایی که هیأت(پیکر) اجتماع با توسل به آنها، پاسخ به پدیدة مجرمانه را سازمان میبخشد».(Marty, 1983) تعریف کرد، که نقطه برتری این تعریف در این بود، که اکثر خلاءهایی که در تعریف اولیه از سیاست جنایی وجود داشت را در بر میگرفت، به عبارت دیگر در این تعریف علاوه بر دولت، جامعه مدنی و نهادهای مختلف مردمی از قبیل سمنها، سازمانهای غیردولتی و... برای پیشگیری از جرم فراخوانده شدند. همینطور به بحث جرم و انحراف توأمان پرداخته شد. در کل با توجه به تعاریف ارائه شده، تعریفی که خانم کریستین لازرژ[16] با الگوبرداری از کلیه تعاریف مطروحه و در نظر گرفتن مؤلفههای سیاست جنایی بیان میکند، بهاین شرح است: «سیاست جنایی کلیه اقدامهای سرکوبگرانه(کیفری و غیرکیفری) و پیشگیرانه با ماهیتهای مختلف میباشد، که دولت و جامعه مدنی هر یک به صورت مستقل و یا با مشارکت سازمان یافتة یکدیگر، از آنها در قالب روشهای مختلف به منظور سرکوبی بزهکاری و بزهکاران و نیز پیشگیری از بزهکاری و انحراف استفاده میکنند».(نجفی ابرندآبادی، 1375، ص14) همانطور که ملاحظه میگردد، تعریف مزبور، کلیة مفاهیم مطروحه در سیاست جنایی را تحت پوشش قرار میدهد و در حال حاضر تعریف کامل و جامعی برای سیاست جنایی میباشد. در این تعریف اقدامهای پیشگیرانه در مقابل اقدامهای سرکوبگرانه مطرح گردیده است و از جنبة غیررسمی یعنی جامعۀ مدنی برای پیشگیری و مبارزه علیه جرم با همکاری دولت نام برده شده است. همچنین در کنار بزه از انحراف و پیشگیری نیز یاد شده است. با توجه به این تعاریف و نوع نگاه فوق اگر تعریف و مفهوم سیاست جنایی، مجموعه عملکرد جامعه برای مدیریت پدیده مجرمانه دانسته شود، در همان ابتدای استقرار حکومت اسلامی و در میان فرمایشات پیامبر اکرم(ص) و اهلبیت(ع) نگاه جامع اینگونهای به پدیدۀ مجرمانه به روشنی قابل مشاهده است، اما در بیان اندیشمندان این رشته خصوصاً خانم مری دلماس مارتی و کریستین لازرژ نه تنها اشارهای به آموزههای عالی اسلام در این مقوله نشده است، بلکه سیاست جنایی منطبق با معارف اسلامی را یک مدل اقتدارگرای تام و همزاد فاشیسم تعریف نموده است، که البته این امر را میتوان ناشی از کم اطلاعی این حقوقدانان از معارف اسلامی دانست.(دلماس مارتی، 1387، صص 229-228؛ لازرژ، 1382، ص71)
مدل سیاست جنایی اسلام را میتوان یک مدل مشارکتی مردمی- دولتی و در عین حال درونی- بیرونی دانست، که قابل تطبیق تام بر هیچیک از مدلهای معمول دولتی و جامعهای نمیباشد و میتوان آن را یک مدل منحصر به فرد خواند، که ویژگیهای خاصش آن را در قالبهای مصطلح سیاست جنایی قابل تعریف نمینماید.
دلیل اصلی عدم امکان صدق مدلهای معمول سیاست جنایی به سیاست جنایی اسلام را باید در تحلیل اصول حاکم بر عناصر و ارکان اصلی تحلیل ساختاری و مدلبندی سیاست جنایی معمول در غرب دانست. این تقسیمبندی و تحلیلهای مرتبط با آن همگی از یک خاستگاه لائیک – لیبرال که به عنوان دیدگاه حاکم بر غرب مطرح میباشد، ناشی میشود و لذا عناصر، ارکان و برخی پیش فرضهای زیربنایی موجود در آن چندان انطباقی با واقعیتهای موجود در سیاست جنایی اسلام ندارد. تقسیم هنجارها به هنجارهای حقوقی و اجتماعی، تقسیم رفتارهای ناقض هنجار به جرم و انحراف و نیز تقسیمبندی عکسالعملها به پاسخ دولتی و اجتماعی، با نظام هنجاری فراگیر اسلام و نقش قابل توجه قربانی در پاسخ کیفری به برخی از جرایم در سیاست کیفری اسلام، سازگاری ندارد. بنابراین اگرچه میتوان نظام سیاست جنایی اسلام را دارای اشتراکاتی با برخی مدلهای پنجگانۀ سیاست جنایی دانست، اما قراردادن آن در قالب این مدلها با توجه به اختلاف اصول حاکم میان آنها مقدور نیست و لذا باید گفت، که سیاست جنایی اسلام یک سیاست جنایی مشارکتی(دولتی- مردمی) و در عین حال درونی -بیرونی است. البته باید توجه داشت، که منظور از مشارکتی بودن سیاست جنایی اسلام لزوماً پاسخدهی دولتی یا اجتماعی به بزه یا انحراف نمیباشد، زیرا در سیاست جنایی اسلام، پاسخ دولتی لزوماً به معنای پاسخ کیفری و پاسخ اجتماعی ضرورتاً به معنای پاسخ غیرکیفری نمیباشد، در عین اینکه مباحثی همچون امر به معروف و نهی از منکر به عنوان نظارت متقابل همگانی و پیشینی نیز جزء عناصر اختصاصی این سیستم میباشد.
از سوی دیگر قید درونی در سیاست جنایی اسلام به معنای عناصری همچون وجدان که کانت و روسو به آن اشاره میکنند، یا حالت ناشی از آموزشهای اجتماعی و... نمیباشد، بلکه منظور از آن وجود گزارهای تحت عنوان خود عالی[17] در وجود انسان است، که با حاکمیت آن بر وجود فرد، وی از انجام هرکاری که برخلاف کرامت و تعالی خویش است، خودداری نموده و دایرۀ رعایت آن فراتر از جرم و انحراف به معنای گفته شده در ادبیات حقوقی حقوقدانان است.
بحث اساسی در سیاست جنایی الگوبرداری و انتخاب مدیران و تصمیمگیران سیاست جنایی در رویکرد[18] خود به بزه و جرم و انحرافات اجتماعی میباشد، به عبارت دیگر آیا مدیران و تصمیمگیران در برخورد با بزه و انحراف اجتماعی به شدت به آن پاسخ میگویند یا با مدنظر قرار دادن روشهای بازپذیری و اصلاح و درمان مجرم با جرم و بزه به عنوان پدیدهای که از دل اجتماع بیرون آمده است و مجرم و بزهکار را به سوی ارتکاب عمل مجرمانه سوق داده برخورد میکنند. در این راستا رویکرد و واکنش مدیران و تصمیمگیران سیاست جنایی به جرم و مجرم از دو ایدئولوژی سرکوبگرانه(امنیتگرا) و ایدئولوژی بازپذیری نشأت میگیرد که به تفکیک به شرح و بسط هر یک از آنها میپردازیم.
2.1. ایدئولوژی سرکوبگرانه[19](امنیتگرا)
یکی از ایدئولوژیهای حاکم در سیاست جنایی ایدئولوژی سرکوبگرانه میباشد، بهاین منظور که با ایجاد احساس ناامنی در مردم و مدیران و تصمیمگیران جامعه به علّت افزایش ارتکاب جرائم کوچک و متوسط در سطح جامعه واکنش به بزه و بزهکار از شدت بیشتری برخوردار میگردد و در مقابل کوچکترین جرم با شدت و خشونت واکنش نشان داده میشود. افزایش جرائم کوچک و متوسطی که مرتبط با بحرانهای اقتصادی و بیکاری میباشد به شدت در شهروندان ایجاد ناامنی میکند و این افراد را به سمت تحت فشار قرار دادن مسئولین و تصمیمگیران سیاست جنایی برای برخوردی شدیدتر با جرم و بزه میکشاند، مسئولین و تصمیمگیرانی که ناچار به پذیرفتن دل مشغولیهای افراد جامعه برای پیروزی و رأی آوردن در دورة انتخابات آتی میباشند. همانطور که آقای ژان کلودشنر به درستی بیان کرده است: «این ایدئولوژی از دلمشغولیها و دغدغههای انتخاباتی تفکیک ناپذیر است».
به نظر میرسد، که افراد جامعه با این ایدئولوژی بیشتر هماهنگ باشند و خواستار آن هستند، که با جرائم با شدت بیشتری برخورد شود، نمونة عملی این تئوری را میتوان در خط مشی نمایندگان که در هر دوره توسط مردم همان کشور انتخاب میشوند ملاحظه کرد. به عنوان مثال میتوان به انتخاب آقای سارکوزی به ریاست جمهوری فرانسه یا جرج دبلیوبوش به ریاست جمهوری ایالات متحده اشاره نموده، که با مطرح نمودن شعارها و ایدئولوژی امنیتگرا از قبیل مبارزه باتروریسم و امنیت جهانی، در این کشورها توانستند آرای بیشتری کسب نمایند.
نکته قابل توجه این است، که رویکرد مدیران و تصمیمگیران سیاست جنایی حتی در کشورهایی هم که نقطه مقابل این ایدئولوژی را برگزیدند، در برخی مواقع به سمت این ایدئولوژی(ایدئولوژی سرکوبگرانه) منعطف شده است؛ «به عنوان نمونه در فرانسه با حاکم بودن ایدئولوژی بازپذیری و اصلاح و درمان مجرم، تا روی کار آمدن آقای سارکوزی، میتوان به تصویب قوانینی که رویکرد سرکوبگرانه داشتهاند، اشاره نمود، که در این راستا میتوان به قانون مشهور به «امنیت و آزادی»[20] مصوب 2 فوریه 1981 اشاره نمود، که این قانون در جهت شدت بخشیدن به مجازاتها و تدابیر علیه مجرمان خشن و خطرناک میباشد، همچنین قانون اول فوریه 1994 که تخفیف ناپذیری را در مورد بعضی جرائم از قبیل قتل با سبق تصمیم، تجاوز به عنف به صغیر 15 ساله و قتل او، قتل صغیر 15ساله، قتل شخص بسیار آسیبپذیر به لحاظ سن، معلولیت و بیماری ایجاد کرده است، نمونهای دیگر از به کار بردن این سیاست به شمار میرود»(نجفی ابرندآبادی، 1382، ص54)
2.2. ایدئولوژی بازپذیری[21]
ایدئولوژی بازپذیری در نقطه مقابل ایدئولوژی سرکوبگرانه قرار میگیرد. این ایدئولوژی بر خلاف ایدئولوژی سرکوبگرانه بیشتر همبستگی را میطلبد، تا دل نگرانی شهروند در مقابل جرم. در این دیدگاه مدیران و تصمیمگیران سیاست جنایی با این بینش که مجرم عضوی از جامعه است، که تحت تأثیر عوامل محیطی و اجتماع مرتکب فعل یا ترک فعل ناقض قانون گردیده است با وی برخورد میکنند، بنابراین آنها با در نظر گرفتن این مطالب در راه اصلاح و درمان مجرم و نحوة پذیرش وی به عنوان فردی از افراد جامعه گام برمیدارند. به عنوان نمونه میتوان به رویکرد و توجه برخی کشورها به عدالتترمیمی[22]، نشستهای بزهدیده ـ بزهکار[23]، حلقه یا محافل[24] و کانونهای اصلاح و تربیت اشاره کرد، که این مجموعهها با محوریت اصلاح مجرم و نحوة پذیرش وی در جامعه، تشکیل شده است.
2.3. ایدئولوژی اسلامی
در کنار این دو نوع ایدئولوژی، میتوان به نگاه سوم و ایدئولوژی سومی اشاره نمود، که همان نگاه دینی بوده و لزوماً در قالب این دو ایدئولوژی قابل تعریف نمیباشد، در عین اینکه گزارههایی از هر دو نوع نگاه را در خود جای داده است. با توجه به مجموعه ویژگیهایش یک نظام و سیستم خاص را تشکیل میدهد، که منحصر به فرد و خاص میباشد و به برخی از آنها اشاره میشود.
2.3.1. مشارکتی بودن
برخلاف مدلهای اقتدارگرا که مشارکت جامعه مدنی صرفاً به صورت سرکوبگر در آنها معنا مییابد،(شاکریگلپایگانی، 1385، ص76) در سیاست جنایی اسلام مشارکت بزهدیده، بزهکار و جامعه مدنی بدون سرکوبگری طراحی و تشریح شده است، که برای نمونه میتوان به حق تعقیب و مطالبه کیفر در جرائم حقالناسی، حق عفو بزهکار یا صلح با او، حق دفاع مشروع و... برای بزهدیده اشاره نمود.
برای بزهکار، حقوقی همچون توبه در برخی جرائم حدی، اخذ رضایت بزهدیده، وجود اصل برائت و قاعده درء، قبول انکار پس از اقرار و... اشاره نمود. برای جامعه نیز گزارههایی همچون مراقبت در قالب امر به معروف و نهی از منکر جهت پیشگیری از وقوع جرم و در مرحله واکنش علیه جرم، برخورد با مجرم و قطع جریان جرم، شهادت علیه مجرم، میانجیگری بین بزهکار و بزهدیده و حتی مجازات مجرمینی همچون مهدورالدم مطلق قابل ذکر میباشد.
2.3.2. عنایت به عناصر قانونی و معنوی جرم
تحقق عنصر قانونی مورد تأکید قرآن کریم در اسراء آیۀ 15)، روایات(محققداماد، 1377، صص37-35)، قاعده عقلی قبح عقاب بلا بیان و فقها(عمیدزنجانی، 1386، ص90) میباشد. همچنین عطف بماسبق نشدن مورد تأیید و تأکید اسلام قرار دارد.(عوا، 1385، صص29-28)
در مورد عنصر معنوی اسلام با لازم دانستن عقل، بلوغ، قصد و اختیار جهت تحقق جرم، عملاً وجود عواملی همچون صغر، جنون، اجبار، اکراه، اضطرار، اشتباه، مستی و خواب را مانع انتساب عنوان مجرمانه به مرتکب میداند.
2.3.3. دادرسی خاص
در مراحل مختلف دادرسی نوع نگاه خاص دین قابل تأمل میباشد. در مرحله قبل از اقامه دعوی، اصل برائت حاکم است و مهمترین دلیل بر این مسأله، ضرورت اثبات دعوی از سوی مدعی بهوسیله ادله اثبات دعوی میباشد، که در قاعده «البینه علی المدعی و الیمین علی من انکر» متجلی میباشد. در مرحلۀ اقامه دعوی و اثبات مجرمیت مشاهده میشود، که ادله اثبات دعوی در دعاوی جزایی بر خلاف دعاوی مدنی محدود و منحصر به ادله تعیین شده توسط شرع میباشد و این ادله نیز به راحتی قابل تحقق نیستند و موانعی همچون ضرورت احراز عدالت شهود نزد قاضی، وجود کمیت و کیفیت خاص برای اقرار و شهادت نزد قاضی، ضرورت مستند بودن علم قاضی، عدم امکان قیاس، وجود میانجیگری، قاعده درء، حق دفاع متهم و... همگی باعث صعوبت در این مرحله میگردد.
در مرحلة محکومیت و اجرای مجازات نیز اختیارات حاکم در تعیین نوع تعزیر، عفو مجرم، قبول توبۀ وی، نهادهایی همچون تخفیف و تعلیق مجازات، آزادی مشروط و... شرایط را برای تطبیق عکسالعمل با وضعیت بزهکار مساعد میسازد.
2.3.4. نهاد عفو
نهاد عفو هم از سوی بزهدیده و هم از سوی حاکم قابل اعمال است. از سوی بزهدیده، در جرائم حقالناسی قبل از شکایت با پیگیری بزهکار یا اراده خود بزهدیده و پس از شکایت نیز به همین صورت قابل اعمال میباشد. از سوی حاکم نیز در جرائم تعزیری دست حاکم در مواردی جهت اعمال عفو باز است. در جرایم حدی نیز گاهی با توجه به قبل از دستگیری، مجازات در مورد بزهکار اعمال نمیشود. علاوه بر اینها عفو عمومی حاکم نیز که فعلاً تحت عنوان عفو رهبری در قانون اساسی منعکس شده است، از همین سنخ میباشد.
2.3.5. تفکیک قوا
جدایی و انفکاک نهاد اجرایی در اسلام از نهاد قضا را میتوان در مراجعۀ حضرت علی(ع)، به همراه یک یهودی به دادگاه مشاهده نمود، که اگر چه قوه مجریه در قالب پیشگیری عام و غیرمستقیم از وقوع جرم در جامعه نقش دارد و گاهی در قالبهای اداری با تخلفات اداری برخورد مینماید، اما در مجموع منفک از امر قضا فعالیت مینماید و از ادغام و همپوشانی این دو و وقوع مفاسد ناشی از آن جلوگیری شده است. هدف از ذکر ویژگیهای فوق که برخی از ویژگیهای سیاست جنایی اسلام میباشند این بود، که معلوم شود این مدل سیاست جنایی در قالبها و تقسیمبندیهای معمول قابل تعریف نیست و اگرچه برخی مشخصات ایدئولوژی سرکوبگر یا بازپذیر در آن قابل مشاهده است، امّا در هیچکدام از این دو قالب بهطور تام و کامل قابل تعریف نمیباشد.
بعد از جنگ جهانی دوم با حاکم شدن مکتب اصالت فرد، رویکرد مدیران و تصمیمگیران سیاست جنایی به سمت ایدئولوژی بازپذیری مجرم معطوف گردید و در این راستا به اصلاح و درمان مجرم و بزهکار بیشتر پرداخته شد و دورهای را اکثر کشورها به مباحث اصلاح و درمان مجرم اختصاص دادند، لکن این رویکرد و ایدئولوژی نتوانست اهداف مسئولین سیاست جنایی و خواسته افراد جامعه را تأمین کند، به همین دلیل است که در حال حاضر جای خود را به ایدئولوژی سرکوبگرانه داده است.
ایدئولوژی بازپذیری به علت اینکه عموم مردم واکنش سریع دولتمردان را در قبال روند رو به رشد بزهکاری خواستار بودند، نتوانست از مقبولیتِ عامه مردم برخوردار شود زیرا لازمۀ این ایدئولوژی برخورد طولانی مدت با بزهکار در راستای اصلاح و درمان و بازپروری[26] وی بود، در حالی که در اکثر کشورها شهروندان از روند رو به رشد بزهکاری و پیامد احساس ناامنی که در اثر افزایش ارتکاب جرائم به وجود میآمد، نگران بوده و برخورد سریع و شدید مدیران و تصمیمگیران سیاست جنایی را خواستار میشدند. همچنین افراد جامعه نسبت به توانایی دولت برای مقابله با جرم از طریق اقدامات رفاهی که عموماً به نفع مجرم است و امتیازهایی را برای وی به همراه دارد، اعتماد کافی ندارد و معمولاً افزایش آمارهای ارتکاب جرائم از سوی مجرمین بر کاهش این اعتماد از سوی شهروندان تأثیرگذار است. به عنوان نمونه میتوانیم به نرخ قتل در فرانسه اشاره کنیم، که برای هر صد هزار نفر در سالهای 1992، 1996 بهترتیب 6/2 و 2 مورد بوده است، که این افزایش نرخ ارتکاب قتل نسبت به دهههای قبل موجب گردید، تا در سال 1994، 74 درصد از فرانسویانترس از وقوع جنایت[27] را بسیار نگران کننده و یا حتی فوقالعاده نگران کننده بدانند.(کاشفی اسماعیلزاده،، 1384، ص260) به همینترتیب چنین واکنشی را میتوان در ایالات متحده آمریکا مشاهده نمود؛ در سال 1995، 7/1 میلیون جرم خشونتآمیز[28] به ثبت رسیده است، به عبارت دیگر در هر 22 دقیقه یک قتل عمد[29] و در هر 5 دقیقه یک تجاوز[30] و در هر 30 دقیقه یک حمله مسلحانه صورت گرفته است. همچنین نرخ قتل[31] برای هر صدهزار نفر در ایالات متحده در سالهای 1970 و 1993 بهترتیب 10 و 3/9 مورد اعلام شده است. در ایالات متحده در سال 1991، 38317 نفر با سلاحهای گرم خودکشی[32] کردند، به عبارت دیگر 100 خودکشی در روز. این آمار منتشره از وقوع جرائم، سبب شد، که در سال 1993، آمریکائیان برای اولین بارترس از جنایت را نخستین نگرانی خود اعلام کنند.[33] اینترس و خواستة عموم مردم باعث فشار بر مدیران و تصمیمگیران سیاست جنایی شد، تا ایدئولوژی سرکوبگرانه را به جای بازپذیری مدنظر قرار دهند.
در کنار این موانع، وجود مشکلات دیگری از قبیل هزینهبربودن رویکرد بازپروری و اصلاحمدار و همچنین تکرار جرم از سوی مجرمین تحت درمان، زمینههای ایجاد مقبولیت ضمنی مردم از جنبشهای سرکوبگر را در یک دهة اخیر فراهم ساخت. جنبشهای سرکوبگر که ایدئولوژی امنیتگرا(سرکوبگرانه) را مدنظر خود قرار میدهند، جنبشهایی هستند، که از یک سو نظارت بر مجرم، گروههای بزهکار، افراد در معرض ارتکاب جرم یا منحرف و کنترل آنان را فوقالعاده تشدید و فنی میکند و از سوی دیگر به نفی اقدامهای بازپروری مجرم و اقدامهای پیشگیرانه[34] از جرم و حمایت از بزه دیده میپردازد.(کاشفی اسماعیلزاده، 1384، ص255) با توجه به تعریفی که از جنبشهای سرکوبگر ارائه شده است، این جنبشها به گسترش شبکه کنترل اجتماعی و دولتی و همچنین محدودسازی و بعضاً حذف حقوق و آزادیهای فردی همانند اصل برائت و آزادیهای اجتماعی از قبیل حق تظاهرات و رأی دادن میانجامد. از نتائج این پیشگیری و مراقبتهای سخت کاهش ارتکاب جرائم در جوامع و رضایتمندی شهروندان از وجود امنیت میباشد. لکن سؤال اساسی که در این مقطع مطرح میگردد، این است که نمادهای بازگشت به کیفر و سیاست جنایی سرکوبگر در کشورها چیست؟ نمادها و علائم بازگشت به کیفر را باید اولاً در وضع قوانین تشدید کننده مجازات و ثانیاً تمایل مدیران و تصمیمگیران سیاست جنایی به جرم انگاریهای متعدد و ثالثاً در افزایش تمایل کشورها به مجازاتهای اعدام[35] و زندان[36] جستوجو کرد. وضع و تصویب قانون مشهور به «امنیت و آزادی» مصوب 2 فوریه 1981 و قانون اول فوریه 1994 در فرانسه و همچنین افزایش رویهها و احکام منجر به اعدام و حبس ابد در ایالات متحده و کشورهای تابع نظام کامنلا تا حدی که ایالات متحده در سال 2003 در ردیف 8 کشوری که 84% اعدامهای جهانی در آنها صورت میگیرد قرار گرفت و اینکه تعداد زندانیان بهطور کلی به ازای هر 100 هزار نفر در ایالات متحده 700 نفر، روسیه 671 نفر، پرتغال 132 نفر، انگلستان 121 نفر و فرانسه 1/77 نفر میباشد، خود دلیلی بر حاکم شدن این رویکرد در اکثر کشورها میباشد.[37]
در ایران نیز اجرای طرح ارتقاء امنیت اجتماعی در سال 1386 و استقبال 84% مردم از چنین برخورد و واکنشی میتواند از تمایل مردم به رویکرد سرکوبگرانه در برخورد با مجرمین و منحرفین اجتماعی حکایت میکند و دیگر اینکه مدیران و تصمیمگیران سیاست جنایی خود نیز این رویکرد را در شرایط فعلی و در حال حاضر مورد توجه قرار میدهند.[38]
در این بخش تنها به بیان سه عامل از عوامل تمرکز کشورها بر جنبشهای سرکوبگر کیفری میپردازیم:
4.1. مؤثر واقع نشدن رویکردهای بازپروری و اصلاحمدار
همانطور که به تفصیل در قسمتهای قبل بیان گردید، رویکردهای بازپروری و اصلاحمدار مشکلات و نواقص متعددی را به همراه داشتند، که مهمترین آنها عدم اعتماد مردم به مجریان و تصمیمگیران سیاست جنایی با رویکرد بازپروری و اصلاح و درمان بود، در این زمینه مارک آنسل پایهگذار مکتب دفاع اجتماعی نوین بیان میکند: «بیتردید سیاست جنایی دفاع اجتماعی در صورتی شایسته این نام است، که تحولات افکار عمومی را بیشتر در نظر بگیرد». نخستین ضعف در شکست عملیِ درمان و اصلاح متجلی میشود، که معمولاً اکثر نویسندگان، حتی نویسندگان طرفدار دفاع اجتماعی، به این شکست اذعان دارند.(پرادل، 1386، ص117) همچنین افراد جامعه در قبال روند روبهرشد بزهکاری در جوامع خواستار برخورد قاطع و شدید مسئولین سیاست جنایی نسبت به مجرمین هستند. همین مسأله موجب شد، تا آنسل در کتاب دفاع اجتماعی خود بیان کند؛ «دفاع اجتماعی مدعی نفی واقعیت خشونت نیست، همچنانکه ضرورت ابراز واکنش در قبال برخی مجرمین خطرناک را مورد انکار قرار نمیدهد».(آنسل، 1375، ص122)
در کنار این مشکلات عوامل دیگری همچون تکرار جرم از سوی بزهکار تحت درمان و هزینهبر بودن این رویکرد برای جامعه و شهروندان از موجبات کاهش مقبولیت این رویکرد به شمار میرود و مضافاً اینکه با صرف هزینههای کلان برای اصلاح و درمان بیشتر مجرمین تحت درمان پس از گذراندن کورس و دورههای درمان به تکرار جرم پرداخته و تمام زحمات و بودجههای تخصیص داده شده را هدر میدهند. بنابراین با توجه به مشکلات عدیده این رویکرد، مدیران و تصمیمگیران سیاست جنایی تمایل شگرفی به ایدئولوژی سرکوبگرانه در راستای کسب حمایت مردم و اختصاص بودجه کمتری برای مجرمین از خود نشان میدهند.
4.2. رسانهای شدن رویکردها به بزهکاری
رسانهها با انعکاس اخبار مربوط به پدیدة جنایی، نگرش خاصی را به مردم تحمیل میکند و چگونگی قضاوت و داوری آنان دربارة جرم و عدالت کیفری را سازمان میدهند. این ابزارهای ارتباطی به سادگی میتوانند از موضوعی کم اهمیت سوژهای بسیار مهم بسازند و افکار عمومی را نسبت به پدیدهای خاص حساس کنند و یا عکس از حادثهای مهم، خبری خنثی و کم اهمیت بسازند. بهاینترتیب رسانهها از یکسو توانایی تشدید احساس ناامنی، ترویج بزهکاری و تشویق افراد مستعد ارتکاب جرم را دارند و از سوی دیگر با ایفای نقش اطلاعرسانی مسئولانه و ترویج الگوهای زندگی سالم میتوانند در کاهش وقوع جرائم و تأمین احساس امنیت مؤثر باشند.(فرجیها، 1385، ص58) رسانهها زمینهترس اساساً غیرموجه از بزهدیده واقع شدن را فراهم میسازند. آقای مارش در مقالهای با عنوان «بررسی تطبیقی پوشش خبری جرم در روزنامههای امریکا و دیگر کشورها» با تحلیل محتوای 36 روزنامة امریکایی و بررسی 20 پژوهش دیگر در 14 کشور جهان در دهههای هفتاد و هشتاد، به این نتیجه رسید، که جرمهای خشونتآمیز بسیار بیشتر از آنچه در آمارهای رسمی[39]آمده، در روزنامهها بازتاب داشته است. ولی، در مقابل، درصد گزارش جرم علیه اموال در روزنامهها بسیار کمتر از میزان ارتکاب آن بوده است.
به عبارت دقیقتر نسبت گزارشهای مربوط به جرمهای خشونتآمیز به جرایم علیه اموال[40] در این روزنامهها 8 به 2 بوده است؛ یعنی سهم گزارشهای مربوط به جرایم علیه اموال یک چهارم جرمهای خشونتآمیز بوده در حالی که در طول دورة مورد مطالعه، بر اساس آمارهای رسمی، جرایم علیه اموال 9 برابر بیشتر از جرایم خشونتآمیز رخ داده است.(Marsh,1991, p: 55)
تحقیق دیگری که در کشور آرژانتین انجام شد، نشان دهندة تحریف در بازتاب رویدادهای جنایی در روزنامههای پرتیراژ این کشور بود. بر اساس آمارهای ارائه شده در این تحقیق 40 درصد از جرمهای گزارش شده در روزنامهها به جرایم علیه اشخاص[41] اختصاص داده شده بود، در حالی که میزان واقعی این جرایم بر اساس آمارهای رسمی از 17 درصد تجاوز نمیکرد.
در مقابل، در حالی که جرایم علیه اموال حدود 70 درصد جرایم ارتکابی در این کشور را تشکیل میداد، فقط 7/18 درصد از جرایم گزارش شده به این دسته از جرایم اشاره کرده بود.
بنابراین همانطور که مشاهده میکنیم، رسانهها در ایجادترس از بزه دیده واقع شدن با به تصویر کشاندن و بیان جرایم علیه اشخاص نقش بهسزایی را ایفا میکنند. این رسانهها هستند، که با ملتهب نشان دادن فضای جامعه بهواسطۀ ارتکاب جرایم، افراد جامعه را برای تحت فشار قرار دادن مدیران و تصمیمگیران سیاست جنایی بسیج میکنند و مدیران سیاست جنایی نیز به تناسب این فشارها در راستای اعمال مجازاتهای شدید و کنترل بزهکار گام بر میدارند.
4.3. افزایش بزهدیدگی
با وجود ایرادهای عمدهای که به درستی، دقت و کارکرد آمار جنایی گرفته شده است، این آمار افزایش میزان جرائم و تعداد بزهدیدگی را به خوبی نشان میدهد، به عنوان نمونه میتوانیم به نرخ ارتکاب جرایم در سالهای 1989 الی 1993 در ایالات متحده اشاره کنیم که رشد تصاعدی و صعودی داشته است. در سال 1989 نرخ ارتکاب جرم تجاوز به عنف در جمعیت دویست و چهل و هشت میلیون و دویست و سی و نه هزار نفره ایالات متحده، 94500 مورد بوده است، به عبارت دیگر در هر 6 دقیقه یک تجاوز به عنف صورت گرفته است. به همینترتیب در سال 1990، 102560 مورد تجاوز به عنف ارتکاب یافته است. در سال 1992 نیز این نرخ، افزایش بیسابقه خود را طی 30 سال اخیر نشان داد و به حدود 109060 تجاوز به عنف افزایش یافت که بیانگر این است در هر 5 دقیقه یک تجاوز به عنف رخ داده است.[42] جدول زیر نرخ افزایش جرایم و بزهدیدگی در ایالات متحده در بین سالهای 1989 تا 1993 را به خوبی نشان میدهد.
سال |
جرائم خشونتآمیز[43] |
قتل عمدی[44] |
تجاوز به عنف[45] |
ورود غیر مجاز به ساختمان به قصد ارتکاب سرقت، تجاوز جنسی، ایراد ضرب و جرح یا تخریب[46] |
1989 |
1646040 |
21500 |
94500 |
3168200 |
1990 |
1820130 |
23440 |
102560 |
3073900 |
1991 |
1911770 |
24700 |
106590 |
3157200 |
1992 |
1932270 |
23760 |
109060 |
2979900 |
1993 |
1926020 |
24530 |
106010 |
2834800 |
Source: FBI, Uniform Crime Reports
به عنوان نمونۀ دیگری برای افزایش نرخ ارتکاب جرایم و بزهدیدگی به افزایش این نرخ در جمهوری اسلامی ایران اشاره میکنیم. طی مصاحبهای که رئیس پلیس وقت تهران، سردار طلایی در سال 1384 انجام داده است، چنین بیان کرد که جرایم مسلحانه و تجاوز به عنف در تهران روبه افزایش است و بهرغم کاهش سرقتهای عادی، سرقت به عنف از رشد قابل توجهی برخوردار است. همچنین وی در ادامه خاطر نشان کرد که در سال جاری در تهران 100 درصد افزایش سلاحهای گرم داشتهایم و عدم طرح ضربتی در رابطه با عنف ما را با مشکلات جدی و عدیدهای مواجهه ساخته است. در سال جاری نیز 12 سرقت از بانک به وقوع پیوسته است. افزایش نرخ ارتکاب و بزهدیدگی، مسئولین و تصمیمگیران سیاست جنایی در ایالات متحده را به سمت سیاست جنایی سرکوبگرانه و در جمهوری اسلامی ایران نیز به سمت اجرای طرح ارتقاء امنیت اجتماعی سوق داده است.
4.4. تأثیر اجرای طرح ارتقاء امنیت اجتماعی بر میزان نرخ جرائم[47]
طرح ارتقاء امنیت اجتماعی که به تبع با افزایش ارتکاب برخی جرائم و بزهدیدگیها در اوایل سال 1386 به مرحله اجرا گذاشته شد، از آن جهت که در قالب سیاست جنایی سرکوبگرانه قرار میگیرد و از آثار و تبعات شرح داده شدة این نوع سیاست در قسمتهای سابق برخوردار میشود، قابل بررسی است. این طرح که از سوی نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران و در طی چندین مرحله به اجرا گذاشته شد، در بخشهای مختلف قابل ارزیابی میباشد. مهمترین پیامد سیاست جنایی امنیتگرا(سرکوبگرانه) کاهش ارتکاب جرائم و بزهدیدگی میباشد، که بنابر گفتة فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران در طی 6 ماه اول اجرای طرح ارتقاء امنیت اجتماعی، آمار قتل در کشور با کاهش 16 درصدی مواجه بوده است.
آمار جرائم، وقایع، کشفیات در سالهای 1385- 1386
جرائم و کشفیات |
سال 1385 |
سال 1386 |
تغییرات |
سرقتهای مهم |
106620 |
99269 |
7%- |
سرقتهای خرد |
100648 |
101493 |
1% |
کل سرقت ها |
207268 |
200762 |
3%- |
درصد کشف به وقوع کل سرقت ها |
68% |
79% |
11% |
سرقت مسلحانه |
1093 |
744 |
32%- |
سرقت بانک |
53 |
53 |
0% |
سرقت اتومبیل |
15759 |
12950 |
18%- |
سرقت منزل |
25256 |
24172 |
4%- |
آدم ربایی و گروگان گیری |
743 |
562 |
24%- |
قتل |
2286 |
1972 |
14%- |
کشفیات مواد مخدر(کیلوگرم) |
353428 |
491144 |
39% |
کشفیات سلاح |
26212 |
26454 |
1% |
کشفیات تجهیزات ماهوارهای |
224145 |
412614 |
84% |
کشفیات مشروبات الکلی |
4940499 |
4733148 |
4%- |
دستگیری افراد شرور |
11229 |
12209 |
9% |
دستگیرشدگان مفاسد اجتماعی |
213450 |
258024 |
21% |
همانطور که در جدول ارائه شده قابل مشاهده است، کل سرقتها در سال 1386 نسبت به سال 1385 با کاهش 3 درصدی همراه بوده است و از 207268 فقره در سال 1385 به 200762 فقره در سال 1386 کاهش پیدا کرده است، همچنین جرائم آدم ربایی، گروگانگیری و قتل نیز بهترتیب 24 و 14 درصد کاهش یافته است، که تمام این موارد نشان دهنده تأثیر سیاست جنایی سرکوبگرانه بر کاهش میزان نرخ ارتکاب جرائم در مدت اجرای یکساله این طرح میباشد.
با بررسی و تحلیلهای صورت گرفته در مورد سیاست جنایی سرکوبگرانه و جدول ارائه شده میتوان به یک رابطه مستقیم بین کشفیات و دستگیری مجرمین با میزان ارتکاب جرائم دست یافت و آن اینکه با افزایش شدت کنترل اجتماعی پلیس و سرکوب مجرمین میزان ارتکاب جرائم کاهش یافته است.
جدول کشفیات نیروی انتظامی در سالهای 1385 و 1386
نمودار دستگیری افراد شرور و مفاسد اجتماعی در سالهای 1385 و 1386
جدول وقوع جرائم در سالهای 1385 و 1386
به عنوان نمونة دیگری برای اثر کاهش دهندۀ اجرای این طرح در میزان نرخ ارتکاب جرائم میتوان به اظهارات رئیس پلیس کرمانشاه بعد از اجرای طرح ارتقاء امنیت اجتماعی اشاره کرد؛ وی از کاهش 4/16 درصدی تعداد سرقتهای خرد و کلان در استان کرمانشاه خبر داد، همچنین بیان کرد میزان وقوع قتل در سال 1385 در استان کرمانشاه 70 فقره بوده است که امسال با کاهش 5/8 درصدی به 64 فقره قتل کاهش یافته است و در سال 1385، 56 قاتل دستگیر شده و امسال با افزایش 3/3 درصدی کشفیات قاتلین، این نرخ به 73 قاتل افزایش یافته است. همچنین در سال 1386 آمار چاقوکشی و قمهکشی در استان کرمانشاه 2/46 درصد کاهش یافته است.
بااینحال مشاهده میکنیم، که با اجرای طرح ارتقاء امنیت اجتماعی که از سیاست جنایی سرکوبگرانه(امنیتگرا) الگوبرداری شده است میزان نرخ ارتکاب جرائم در ایران به نحو چشمگیری کاهش یافته است و اکثریت قریب به اتفاق شهروندان نیز از اجرای چنین طرحی اعلام رضایت کردهاند.(بنابر اظهارات فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران در حدود 85% از شهروندان از اجرای طرح امنیت اجتماعی ابزار رضایت و خرسندی کردند)
با توجه و عنایت به مطالب و آمارهای مطروحه در مباحث گذشته به این باور میرسیم که با توجه به معضلات اجرای ایدئولوژی بازپذیری که عبارت بودند از افزایش نرخ ارتکاب جرائم و احساس ناامنی در میان شهروندان، پرهزینه بودن اجرای این ایدئولوژی و عدم نتیجه کامل در جهت اصلاح مجرم، مدیران و تصمیمگیران سیاست جنایی در کشورهای آمریکا، فرانسه، انگلیس، آلمان و برخی کشورهای دیگر رویکرد خود را به سمت سیاست جنایی سرکوبگرانه متمایل کردهاند.
بنابراین شایسته است، اساتید و علماءحقوق با طرح نکات قوت و ضعف سیاست جنایی سرکوبگرانه و اهتمام در کاهش این نقاط ضعف در تقویت این رویکرد وترغیب مدیران و تصمیمگیران سیاست جنایی تلاش کنند. سیاستی که به قطع پس از دورهای آزمون و خطا در غرب از سوی اساتید و دانشمندان علوم اجتماعی و مدیران و تصمیمگیران سیاست جنایی و همچنین شهروندان و افراد جامعه انتخاب و مورد قبول واقع گردیده است. با وجود این باید کاملاً توجه داشت تا از افراط در این زمینه جلوگیری کرد و از اینکه جامعه و آزادیهای آن که دسترنج سالها مبارزه و تلاشهای انسانهای آزادیخواه بوده است مورد تهدید واقع شود خوداری کرد و از سیاست جنایی سرکوبگرانه به عنوان وسیلهای برایترویج خشونت در جامعه استفاده نکرد. لذا مسئولین و تصمیمگیران سیاست جنایی میبایست بین جرائمی که بهطور مستقیم و جدی نظم عمومی و امنیت جامعه و شهروندان را تهدید میکنند و سایر جرائم تفکیک قائل شوند، به عبارت دیگر مسئولین و تصمیمگیران سیاست جنایی با اتخاذ رویکرد سرکوبگرانه در جرائمی که نظم عمومی و امنیت جامعه و شهروندان را در معرض خطر قرار میدهد از تسری آن به سایر جرائم خوداری کنند. همانطور که در بخشهای مختلف مقاله توضیح داده شد سیاست جنایی سرکوبگرانه در کشورهای غربی نیزدر جرائمی مورد توجه واقع شده است، که ارتباط تنگاتنگی با نظم عمومی و امنیت اجتماع دارند. البته این رویکرد منافاتی با نگاه دین و سیاست جنایی اسلام در این موضوع ندارد امّا همانطور که در بخشهای قبل بیان شد، نگاه سیاست جنایی اسلام در درجه اول نگاه پیشگیرانه عام و خاص نسبت به بزهکاری میباشد و حتی در جرایمی که جنبه عمومی آن غلبه دارد(حقالله)، اصراری بر مجازات بزهکار ندارد و توصیههایی همچون توبه بین خود و خدا و جبران مافات را توصیه مینماید تا به بازپذیری مجرم و بازگشت او به جامعه کمک نماید. امّا در صورتی که بزهکاری یک فرد با ادله اثبات دعوی به صورت قانونی و مشروع به اثبات رسید، دین در اعمال مجازات فرد بزهکار اهمال نمینماید، که البته در اینجا نیز نوع جرم ارتکابی و آثار آن مهم میباشد. بهطور مثال برخی از انواع زنا که با اقرار ثابت میشود با توبه زانی یا زانیه و قبول حاکم قابل عفو میباشد، امّا در صورتی که زنا با بینه اثبات شود، مجازات تحت هیچ عنوان تعطیل نمیشود و اتفاقاً قرآن کریم در چنین موردی تأکید مینماید، که مجریان اعمال مجازات در مقام انجام وظیفه دچار رأفت وترحم بیمورد نشوند و مطابق آنچه دین امر نموده بدون افراط یا تفریط عمل نمایند. این تبیین حاکی از آن است، که چگونه دین در جایی بازپذیر و در جایی سرکوبگر عمل مینماید.
بنابراین پیشنهاد ارائه شده با توجه به آمار واطلاعات ارائه گردیده و رویکرد کشورهای موفق در زمینه سیاست جنایی بدین شرح است، که مدیران و تصمیم گیران سیاست جنایی با اتخاذ سیاست جنایی سرکوبگرانه در جرائمی که نظم عمومی و امنیت جامعه و شهروندان را تهدید میکند میتوانند در زمینه کنترل و کاهش ارتکاب جرائم و همچنین افزایش احساس امنیت در بین شهروندان گام مؤثری را بردارند. البته نکتهای که میبایست در این رابطه مورد مطمح نظر قرار داد این است، که در اجرای این نوع سیاست جنایی باید اولاً بین جرایمی که بهطور مستقیم امنیت و آسایش عمومی را هدف قرار میدهند و سایر جرایم تفکیک قائل شویم و همانطور که اشاره گردید، این سیاست را در جرایم نوع اول اتخاذ نماییم و ثانیاً با برداشتن گامهای مؤثر در راستای تحکیم مبانی و پایههای حقوق شهروندی نسبت به مهمترین خطر اِعمال این نوع سیاست یعنی بیثباتی و سقوط دولت قانون مدار که اساسیترین حافظ حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی است اقدام نماییم.
یادداشتها
منابع
قرآن کریم.
منابع فارسی
منابع لاتین
سایتها
[1]- Criminal Sciences
[2]- Legal Criminal Sciences
[3]- what ought to be
[4]- Empirical Criminal Sciences
[5]- Penal Justice
[6]- Criminal Policy
[7]- Crimes Rate
[8]- Social Response
[9] -Anselm Von Feuerbach
[10]- Prevention
[11]- Von Liszt
[12]- Donnedieu De Vabres
[13]- La Politique Criminella Des Etats a Utoritaires
[14]- Delmas Marty
[15]- Mode\'les Et Mouvements de Politique Criminella
[16]- Christine Lazerge
[17]- خود عالی یا همان خود انسانی در مقابل خود دانی یا حیوانی به آن بخش از وجود انسان گفته میشود که ناظر به وجه افتراق او از حیوانات میباشد و به عبارتی همان بخش اختصاصی بشر یعنی فطرت میباشد. برای مطاله بیشتر در این مورد، ر. ک: صدگفتار، صص115-114.
[18]- Approach
[19]- Repressive Ideology
[20]- Security and Freedom
[21]- Reintegration Ideology
[22]- Restorative Justice
[23]- Victim Offender Conferences(voc)
[24]- Circles
[25] -Repressive Movements
[26]- Rehabilitation
[27]- Fear of crime
[28]- Violent Crime
[29]- Murder
[30]- Rape
[31]- Homicide Rate
[32]- suicide
[33]- www. FBI. gov. com
[34] -Preventional Process
[35]- Capital punishment
[36]- Prison
[37]- www. ojp. usdoj. gov. com
[38]- www. police. ir
[39]- Formal Statistics
[40]- Offences Against Property
[41]- Offences Against The person
[42]- www. safety. fizber. com
[43]- Violent Crimes
[44]- Murder
[45]- Forcible Rape
[46]- Burglary
[47]- آمار ارائه شده در این قسمت برگرفته از کتاب منتشر شده از سوی نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران با عنوان گزیده عملکرد و اهم جرائم و رویدادها در سال 1386 میباشد.